✿سفر زندگيِ آتنا✿

    خیلی اتفاقی یعنی صحبتش توی خونه شده بود ولی فعلا تاریخش معلوم نشده بود. چندسالی میشه که یه مهدکودک نزدیک خونمون اومده،یعنی چسبیده به خونه ی ما که امروز توی مهد جشن بود صدای یکی از مجری های برنامه کودک شبکه استانیمون (آقای نارنجی) میومد که دیگه آقاجونم دست خانوم کوچولورو گرفتو برد که هم شرایط ثبت نام رو بپرسه و هم اینکه ببینه آتنا دوست داره یا نه     که آتنا هم خیلی خوشش اومد و حدود 2 ساعت موند و آقاجون برگشت خونه، این شد که آتنا خانومم مهدکودکی شدن. حالا برگشته با کلی تعریف و با یک روز رفتن از قبل شیطون تر شده بی جنبه     ...

یک شبی را حق به سر شوری بداشت     رفت و بر برگ گلی نقشی نگاشت     شرم پاک از چشم آهویی گرفت     هم ز نافش مشک خوشبویی گرفت     عشق را در صورت و سیرت نهاد     جمله مخلوقات در حیرت نهاد     داد بر نفس ملائک برتری     ساخت از نفس خودش یک دختری       عزییییییییزم کوچولوتربن دختر خونه روزت مبارک روز تموم دختر کوچولوهای نی نی وبلاگ مبـــــارکـــ امیدوارم همیشه کنار مامان باباهای مهربونتون شاد و سلامت باشین ...

سلام دوستای گلم خوبــــین؟ دلم واسه آپ کردن یه ذره شده بود ولی نه وقتش بود و نه حسش ولی دیگه سعی میکنم زود بیام! فکر کنین از اردیبهشت عکسهای تولد آتنا رو توی وب نذاشتم ...

خبـــــــــر خبــــــــــر خبــــــــــــرداااااااااااااااار     آتنای شیکموی ما توی جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده!     اگه فکر میکنین که آتنای ما شیکموترین نی نیه و میتونه برنده ی     جشنواره باشه همین حالا موبایل رو بردارین و کد 129 رو به شماره     2000 8080 200    بفرستین!   لطفـــــــا!! مرسی از کسانی که بهمون رای دادن! آتنا تا امروز ١٢٠ رای آورده و نفر ١٣٩ هم هستش و نسبت به اینکه بقیه خیلی رای جمع کردن ما کنار میکشیم دیگه کاری از دستمون بر نمیاد ...

  دختر که باشی میدونی اولین عش ق زندگی ت پدرته   دختر که باشی میدونی محکم ترین پناه دنیا آغوش گرم پدرته   دختر که باشی میدونی مردانه ترین دستی که میتونی تو دستت بگیری و دیگه از هیچی نترسی دستای گرم و مهربون پدرته       92/3/3   ...